قصه ما

ما روایتگر مسیر خود هستیم!

راه ما هرگز ساده نبوده؛ هر روز پر است از چالش‌هایی که شاید در نگاه اول دیوارهایی بلند به نظر برسند. اما ما آموخته‌ایم که حتی در دل تاریکی، می‌توان جرقه‌ای روشن پیدا کرد. از میان همین سختی‌هاست که نوری زاده می‌شود؛ نوری که نه تنها مسیر ما را روشن می‌سازد، بلکه می‌تواند دل دیگران را نیز گرما ببخشد.

اینجا، قصه‌ی ما تنها قصه‌ی رنگ‌ها و نقاشی‌ها نیست؛ اینجا سخن از امید است. سخن از تلاشی بی‌پایان برای ادامه دادن، حتی زمانی که همه چیز بر خلاف تو جریان دارد. هر اثری که محمد می‌آفریند، نه فقط تصویری بر بوم، بلکه قطعه‌ای از این مبارزه و ایمان به زندگی است.

ما باور داریم که هنر می‌تواند صدایی باشد برای بی‌صدایان، پلی باشد میان دل‌ها، و نشانه‌ای از اینکه حتی از دل رنج هم می‌توان امیدی آفرید. این همان پیامی است که در هر خط و هر رنگ جاری است؛ دعوتی برای دیدن، برای درک کردن، و برای همراه شدن در سفری که مقصدش روشنایی است.

محمد، هنرمند متفاوت
محمد همیشه با دنیایی متفاوت روبه‌رو بوده است. اوتیسم برای او یعنی شنیده نشدن، یعنی دیده نشدن، یعنی جنگیدن با محدودیت‌هایی که دیگران درکش نمی‌کنند. اما محمد تصمیم گرفت با خطوط و نقاشی‌هایش تاریکی را روشن کند؛ هر اثر او روایتی است از سکوتی عمیق و نوری که در دل سختی‌ها زنده مانده است.
 
دانیال، روایت‌گر تاریکی و نور
من دانیال، برادر محمد، مسیری را روایت می‌کنم که پر از چالش و ناامیدی بوده است. بارها شکست خوردیم، بارها فکر کردیم دیگر نمی‌توانیم ادامه دهیم. اما هر بار، یک جرقه‌ی کوچک امید دوباره روشن شد. من صدای محمدم؛ صدای کسی که با تمام سختی‌ها هنوز ایستاده و می‌خواهد جهان را با نگاه متفاوتش تغییر دهد.
 
مادر، ستون استقامت
و در این میان، ستون اصلی خانه‌ ما مادری است که تمام بار این مسیر پرسنگلاخ را به دوش کشید. او زنی است که با تلاش زیاد، صبوری و ایمان، ما را از دل تاریکی‌ها عبور داد. اگر امروز ایستاده‌ایم، به خاطر عشقی است که هرگز فروکش نکرد.
 
مسیر ما آسان نیست؛ هر روز پر از چالش‌های تازه است. اما باور داریم که از دل همین سختی‌ها می‌توان نوری ساخت که هم زندگی ما را روشن کند، هم دل دیگران را. اینجا، قصه‌ی ما فقط درباره نقاشی نیست؛ درباره امید است، درباره ادامه دادن، حتی وقتی همه چیز علیه‌ات است.

شما همراه می‌شوید در سفری از دل سکوت به روشنایی!
هر حمایت شما، صدایی تازه برای بی‌صدایان است.

همراه باشید
من محمدم… کسی که می‌داند گوشی برای شنیدن حرف‌هایش نیست. حرف‌هایی که سال‌ها در دل مانده‌اند و هیچ‌وقت کسی برای شنیدنش‌ها نایستاد. برای همین، کاغذ شد همدمم و خطوط شدند زبانم. من با خط‌هایم فریاد می‌زنم، با دایره‌هایم درد دل می‌کنم و با نقاشی‌هایم آرام می‌گیرم.
نقاشی برای من تنها یک هنر نیست، یک زبان است.
هر خط و هر شکل، روایتی از تنهایی، تلاش برای فهمیده‌شدن و نگاه متفاوت من به دنیاست. شاید ناخواسته، سبک کارم شبیه کوبیسم شده باشد؛ اما در حقیقت، هر تابلو دفتر خاطرات من است.
این نقاشی‌ها کلماتی هستند که هیچ‌وقت بلند گفته نشدند، اما روی کاغذ جاودانه شدند. پس از سال‌ها تنهایی، بزرگ‌ترین آرزوی من دیدنِ دنیا و برقراریِ ارتباط با آدم‌هایی‌ست که بتوانند من را درک کنند؛ آدم‌هایی که حرفی برای گفتن داشته باشیم و شاید روزی «دوست» لقبِ مشترک‌مان شود.